خواننده پاپ: وسط کنسرت شعرها یادم میرود! +عکس
تاریخ انتشار: ۷ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۳۵۳۱۰
محمد معتمدی متولد مهر سال ۵۷ است، آلبومهای زیادی با صدای او منتشر شده، کنسرتهای بسیاری برگزار کرده، در اپراهای عروسکی حضور داشته، تک آهنگهای او بسیار شنیده شدهاند، در ارکستر سمفونیک حضور دارد و برای ایران و شهدا خوانده است. این خواننده که او را در دسته سنتیخوانها قرار میدهند، کمی پیش تیتراژ فیلم سینمایی «سیانور» را خوانده بود که خودش آن را قطعهای پاپ میداند!
در کارنامه هنری معتمدی کار با بزرگانی چون محمدرضا لطفی، مجید درخشانی، حسین علیزاده، بهزاد عبدی و فرهاد فخرالدینی را میتوان دید، او علاقهاش به موسیقی و آواز را از سنین پایین در کاشان شروع کرد، خیلی زود به تهران آمد و در کنار تحصیل، آواز را در کنار اساتید مختلف آموخت.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته محمد معتمدی را به همین سادگیها نمیتوان پیدا کرد و قرار مصاحبهمان با او هم کار زمانبَری بود! در هفته پایانی اسفند در استودیوی جدید این خواننده مهمان شدیم و به گپ و گفت نشستیم، از آنجایی که تازه نقل مکان کرده بودند، خیلی چیزها سرجایش نبود، اما فضای صمیمی استودیو جای مناسبی برای گپ و گفت عیدانه ما بود.
آقای معتمدی خیلی از موزیسینها و خوانندهها در یک خانواده موسیقیایی متولد شدهاند. درباره شما هم اینطور بود؟
درخانواده ما کسی موزیسین نبود. حتی در شهرمان هم خیلی موزیسین نبود؛ ولی اولین آثار موسیقی سنتی را از نوار کاستهایی شنیدم که داییام در بایگانی خودش داشت. آن موقع شاید ۸-۹ سالم بیشتر نبود. داییام آهنگهای عبدالوهاب شهیدی، استاد شجریان، استاد بنان و مجموعه گلها را در نوار کاستهای منظم و مرتب در کمدش نگهداری میکرد. اول عکسشان را دیدم بعد کنجکاو شدم این کاستها چه صدایی میدهند. بعد کمکم آنها را یکییکی با اجازه خودش گوش میکردم و از همینجا علاقهام به موسیقی شروع شد.
آن موقع دنبال موسیقی رفتن تابو نبود؟
نه نبود؛ اما بهعنوان یک کار تماموقت و یک حرفه تلقی نمیشد و از این بابت همه نگرانی داشتند.
آرزوی کودکیتان برای اینده چه بود؟ از همان ابتدا آرزوی خواننده بودن یا نوازنده شدن را در سر میپروراندید؟
من در کودکی خیلی آرزوی روشنی نداشتم و مثل خیلی از بچهها شاید آرزو داشتم خلبان یا دکتر و مهندس بشوم؛ ولی کمکم به دبیرستان که آمدم، از همان سالهای راهنمایی و دبیرستان با استاد حلی آشنا شدم که از استادان به نام کاشان بودند و بهصورت مختصری چند تا از دستگاهها را با ایشان کار کردم. در کنار ایشان یک آشنایی در کاشان داشتیم که شاگرد آقای جمشید عندلیبی در نی و شاگرد آقای فریبرز عزیزی در تار بود، این آدم برایم جالب بود و از او خواستم که با من کار کند. یک نی تهیه کردم و طرز صداگیری از نی را پیش او یاد گرفتم و ازاینجا به بعد خودم نی را دنبال کردم و ساز را خودآموز یاد گرفتم، در واقع وقت نکردم که برای آن کلاس بروم.
معلم گفت چه کسی قرآن خواندن بلد است؟ گفتم من. بعد جلوی صف رفتم و با کلامی که معلوم نبود چه زبانی است شروع کردم یک سری کلمات مندرآوردی را پشت سر هم گفتن، آنهم با لحن و صوت قاریهای قرآن.
به خاطر صدای خوب در کودکی تشویق به آواز خواندن نمیشدید؟
کموبیش. اتفاقاً یادم هست سال اول مدرسه خواندن و نوشتن بلد نبودم. قرآن خواندن هم بلد نبودم؛ ولی نوار کاستهای عبدالباسط را شنیده بودم. معلم گفت چه کسی قرآن خواندن بلد است؟ گفتم من. بعد جلوی صف رفتم و با کلامی که معلوم نبود چه زبانی است شروع کردم یک سری کلمات مندرآوردی را پشت سر هم گفتن، آنهم با لحن و صوت قاریهای قرآن. معلم هم خیلی تشویق کرد و گفت که خوب بود ولی اینکه خواندی به چه زبانی بود؟! من برخلاف ظاهرم در کودکی خیلی شیطون بودم که داییام به کنایه به من میگفت محمد آرام. تا این حد که تابستانها هم همیشه بالای درخت گردو بودم. (با خنده)
شما اول با موسیقی شروع کردید؛ چطور وارد آواز شدید؟
رفیق ناباب (با خنده) از همان اوایل به خاطر علاقهام آواز کار میکردم و بعداً که وارد دانشگاه شدم، جدی آن را دنبال کردم.
چرا در دانشگاه کارگردانی خواندید؟
من در دبیرستان ریاضی خواندم؛ اما کنکور هنر دادم. دفترچه کنکور هنر را باز کردم و چند رشته را انتخاب کردم. دوست داشتم رشته تخصصیام آواز باشد؛ اما چون ما در دانشگاههایمان رشتهای با این عنوان نداریم، ترجیح دادم رشته دیگری کار کنم و آواز را با استادانی که خودم دوست دارم، کار کنم و این شد که به تهران آمدم و پیش آقای نوربخش شیوه حسین طاهرزاده و آقای دکتر حسین عمومی مکتب آوازی اصفهان را کار کردم که در این صورت توانستم در کنار تحصیل آواز را هم حرفهای دنبال کنم. آشناییام با آقای درخشانی هم تبدیل به اولین تجربههایی شد که دیده شدند و بعدازآن هم مدتی با آقای لطفی کار کردم.
اولین باری که روی صحنه رفتید را به یاد میآورید؟
یادم هست اولین باری که به آموزشگاه آقای طلوعی در تهران آمدم، میخواستم پیش آقای نوربخش بروم و شیوه آقای طاهرزاده را کار کنم که وقتی صدای من را شنیدند به من پیشنهاد دادند که در گروه موسیقی خودشان که برای کنسرت آماده میشد، حاضر شوم و سر تمرینات بروم. از اینجا یک سال طول کشید که این پروژه تمام شود و بالاخره کلاس آواز بروم. سال ۷۶ برای اولین بار با کنسرت گروه چاوش که زیر نظر آقای طلوعی بود، روی صحنه رفتم.
استرس نداشتید؟
برای خواندن خیلی استرس نداشتم. گاهی شاید اوایل استرس داشتم؛ اما کلاً من از مردم انرژی میگیرم و برخلاف بقیه وقتی در چشمهای مردم نگاه میکنم بیشتر شیر میشوم و انرژی میگیرم برای خواندن. از کودکی هم عادتم بوده که هر وقت پیش استادان بودم کارم بهتر میشد و در کنسرتهایم هم هر وقت استادان ساز و موسیقی حضور داشتند، همه چیز بهتر برگزار شده است.
شما بسیاری از آهنگها و ارکسترهای خودتان را به شهدا تقدیم کردهاید. برای این کار متهم به سفارشی خوانی و دولتی بودن نشدهاید؟
برای این کار کسی به ما پولی نمیدهد که من بخواهم از این کار سودی ببرم و اصلاً نیازی به این کار ندارم. ریا خودش را نشان میدهد، اگر کسی برای منافع شخصی کاری را انجام دهد، مشخص میشود. من اگر این کار را میکنم از آنطرف برای آقای «علی عسگری» نامه مینویسم و به صداوسیما هم اعتراض میکنم.
در جشنواره امسال هم به نشانه اعتراض شرکت نکردید؟
نه من اصلاً اعتراضی به خود جشنواره نداشتم و اتفاقاً پیش از برگزاری جشنواره هم در مصاحبهها گفتم جشنواره موسیقی یک جشنواره ملی است و همه باید در آن شرکت کنند. جشنواره فجر تحت هر شرایطی باید برگزار شود، با اینکه انتقاداتی هم به آن وارد است. در کنار آنهم اهالی موسیقی انتظار دارند گوش شنوایی در خود جامعه موسیقی برای شنیدن درد دلها و انتقادات وجود داشته باشد که متأسفانه الآن وجود ندارد. انتقاد من کاملاً شخصی بود و به خاطر این بود که برای کاری کاندید شده بودم که اصلاً برای انتشارش رضایت نداشتم.
به نظر شما تغییر دولتها در بهتر شدن این اوضاع و شنیده شدن حرف اهالی موسیقی تأثیری دارد؟
دیوار موسیقی در همه دولتها کوتاه است و سیاسیون در تسویهحسابهای سیاسی اولین کاسهای که بر سر هم میکوبند، موسیقی است، در این میان کنسرتها را کنسل یا مجوزها را باطل میکنند.
خب برخی از موسیقیهای پاپ کمتر قائل به محتوا هستند و بیشتر فرمگرا هستند و حتی برخی فرمشان هم سطحی و زودگذر است و برای همین خیلی حساسیت ایجاد نمیکنند. موسیقی سنتی محتوا دارد و ماندگاری و تأثیرگذاریاش در افکار عمومی بالاتر است.
چرا حساسیتها نسبت به موسیقی سنتی بیشتر است؟ این در حالی است که در کنسرتهای پاپ شاهد هنجارشکنیهای بیشتری هستیم.
خب برخی از موسیقیهای پاپ کمتر قائل به محتوا هستند و بیشتر فرمگرا هستند و حتی برخی فرمشان هم سطحی و زودگذر است و برای همین خیلی حساسیت ایجاد نمیکنند. موسیقی سنتی محتوا دارد و ماندگاری و تأثیرگذاریاش در افکار عمومی بالاتر است؛ ولی شما فکر کنید در یک کنسرت موسیقی پاپ هزار نفر بزنند و بکوبند و آواز بخوانند. ضرری به حال کسی ندارند.
این شکلی که شما گفتید کسی موسیقی سنتی گوش میدهد که متفکرتر باشد و مردم عادیتر پاپ گوش میدهند.
خود موسیقی پاپ هم درجهبندی دارد و ما موسیقی پاپ دارای شان و محتوا زیاد داریم، ولی ۸۰ درصد موسیقیای که بهعنوان پاپ معرفی میشود، موسیقی کاملاً سطحی است که شاید شان هنری بالایی هم نداشته باشد و فقط به درد نیازهای روزمره میخورند. اصلاً تعریف موسیقی پاپ همین است. پاپ مخفف واژه مردمی یا مردمپسند است و موسیقیهایی هستند که دارای وزن و محتوایی هستند که توده بیشتری از مردم با آن ارتباط میگیرند و فرم آنهم موسیقی کلاسیک کشورها نیست به آن موسیقی پاپ میگویند.
بااینحال خودتان موسیقی پاپ گوش میدهید؟
بله آقای حامی را گوش میدهم و آثار بابک بیات را بهصورت کلی دوست دارم. از گذشتهها هم مازیار را خیلی دوست دارم.
خودتان دوست نداشتید پاپ بخوانید؟
آهنگ سیانور پاپ است دیگر (با خنده).
اصلاً صدای خودتان را هم گوش میدهید؟
من خیلی کم خودم را گوش میدهم. ما هیچوقت با چشم خودمان نمیتوانیم خودمان را ببینیم. همیشه یا در آینه میبینیم یا در فیلم. صدا هم همین شکل است و هیچوقت صدای خود را مثل آن چیزی که دیگران میشنوند نمیتوانیم بشنویم. به خاطر اینکه بخش زیادی از صدایمان را از گوش داخلی میشنویم و به همین دلیل است که وقتی صدایمان را از فایل ضبطشده میشنویم، همیشه تیزتر و تودماغیتر از حد معمول به نظر میرسد و مثلاً ۲۰ نفر در یک فایل صوتی حرف میزنند و به نظرمان خوب است؛ اما تا به خودمان میرسد، میگوییم چرا صدای من این شکلی است؟ جدا از این قضیه عادت نکردهام که صدای خودم را بهعنوان نیاز موسیقیایی گوش بدهم و بیشتر آهنگهای دیگران مخصوصا کلاسیک غربی، تکنوازی و حتی بیکلام گوش میدهم. کلاً موسیقی بیکلام زیاد گوش میدهم و بین استادان ایرانی فکر نکنم هیچکس بهاندازه من ساز استاد کسایی، عبادی و شهناز را گوش داده باشد.
معلوم است که از موسیقی بیکلام بیشتر لذت میبرید؟
موسیقی بیکلام بیشتر از آواز به خواننده ایده میدهد؛ به خاطر آنکه وقتی شما آواز گوش میدهید، همیشه یک الگو و چهارچوب از پیش تعریفشده را به ذهن خودتان منتقل میکنید و ذهن خیلی بیشتر قالبمند میشود؛ ولی اگر موسیقی سازی گوش دهید، خلاقیت شما بالاتر میرود.
برای همین هم در کنسرتهایتان بداههنوازی دارید.
بله دقیقاً!
موسیقی بیکلام بیشتر از آواز به خواننده ایده میدهد؛ به خاطر آنکه وقتی شما آواز گوش میدهید، همیشه یک الگو و چهارچوب از پیش تعریفشده را به ذهن خودتان منتقل میکنید و ذهن خیلی بیشتر قالبمند میشود؛ ولی اگر موسیقی سازی گوش دهید، خلاقیت شما بالاتر میرود.
سخت نیست؟
نه یک مهارتی میخواهد که به دست آوردن آن مهارت سخت است. ولی وقتی آن را به دست بیاوری دیگر آسان است. معمولاً در همه کنسرتها قطعاتی دارم که از قبل هیچ نتی برای آنها نوشته نشده است که البته از اینها باید ارکسترهای ملی که کاملاً تنظیمشده است را منها کنیم.
موسیقی سنتی به شکل واقعی آن با پیشدرآمدهای طولانی دیگر بین مردم طرفدار ندارد. به نظر شما نباید این موسیقی سنتی هم امروزیتر شود؟
موسیقیای که اوایل انقلاب بهعنوان موسیقی سنتی ارائه شد که دارای پیشدرآمدهای طولانی و فرمهای خیلی خاص مخصوص دوره قاجار بود. ما الآن باید به موسیقی اصیل ایرانی بپردازیم؛ نه موسیقی سنتی. موسیقی سنتی یک سری سنتهای دوره قاجار بوده که برای خودش هم محترم است و همه هم ثبت و ضبطشده و قرار هم نیست از بین برود و بیشتر جنبه موزهای برای ما دارد یا کنسرتش مخاطب خاص خودش را دارد؛ ولی موسیقیای که میخواهد در جامعه جریان داشته باشد، باید زنده باشد و بتواند با تغییرات سیاسی و اجتماعی جامعهاش قدم بردارد و حرکت کند. اگر این اتفاق نیفتد آن موسیقی هم به یک موسیقی موزهای تبدیل میشود. اتفاقا اگر این تغییرات صورت بگیرد، مردم هم رغبتشان به موسیقی سنتی بیشتر میشود. خود من سال گذشته کارهایی که بهعنوان تک آهنگ خواندهام مثل قطعه «کویر» در سایتهای موسیقی بالاتر از آهنگهای پاپ قرار گرفته است.
درباره کویر آنقدر ملودی و شعر هماهنگ هستند که انگار شما اول ملودی را ساختید بعد شعر آن را سرودهاید؟
بله دقیقاً همین است.
شعر میگویید یا در کویر استثنائا شعر گفتید؟
قبلاً در عنفوان جوانی شعر میگفتم (با خنده) اما الآن گهگداری اگر ملودی داشته باشم، برای آن شعر میگویم. برای شاعر بودن باید ذهن شما درگیر واژهها باشد و بهنوعی واژهها دم دست شما باشد. کسانی که شعر میگویند زودتر میتوانند به مرحله تولید در شعر برسند؛ چراکه واژهها در ذهنشان قابل دسترس است. به لحاظ اینکه بتوانم، میتوانم شعر بگویم؛ اما مغز من رم و حافظهاش پایین است اگر بخواهم چند تا نرمافزار را بهصورت هماهنگ با هم باز کنم هنگ میکند. (با خنده)
خودتان هم گروه همآوازان دارید درست است؟
من اول یک گروه به اسم همآوازان مهر تشکیل دادم که بعد از یک سال آن را منحل کردیم. بعد گروهی به اسم ادیب تشکیل دادیم و حتی از خانواده مرحوم ادیب و دخترشان شیرین ادیب هم اجازه گرفتیم. بعد در یکی از شهرستانها به ما گفتند ما گروهی به این اسم داشتیم و اگر شما گروه تشکیل بدهید، ما در سایه میرویم که این را هم منحل کردیم. بعد از این هر اسمی خواستیم انتخاب کنیم، دیدیم نمیشود و این بار به اسم خودم «معتمدی» گذاشتم که دیگر مشکلی پیش نیاید!
اپراها تقریباً یک دهه است که وارد موسیقی ایران شده و شما هم یکی از افرادی هستید که با اپرا و به ویژه اپرای مولوی معروف شدید. این اپرا چطور وارد و با موسیقی سنتی ما تلفیق شد؟
هر نمایشی که هنرپیشههای آن دیالوگهای خود را بهجای صحبت کردن با آواز میخوانند اپرا محسوب میشود. تعزیه هم بهنوعی اپراست؛ اما آن چیزی که بهعنوان اپرا شناخته میشود، آن فرم آوازخوانی اپرای غربی است؛ اما در موسیقی ایرانی هم میتوانیم اپرا داشته باشیم. اولین اپرایی که من انجام دادم، اپرای عاشورا بود که نقش حُر را خواندم و خیلی تجربه موفقی بود. بعدازآن مولوی، سعدی و حافظ را خواندیم که اپرای مولانا بیشتر از همه با استقبال روبهرو شد و به خاطر این بود که برخلاف تمام اجراهای عروسکی که یک شخصیت اصلی داشت، این اپرا دو شخصیت داشت و این دو شخصیت کنار هم کشش زیادی ایجاد کرده بودند.
فکر میکردید مردم اینقدر با اپراها ارتباط بگیرند؟
نه واقعاً در این حد فکر نمیکردم ولی از آن دست کارهایی شدهاند که هنوز هم وقتی روی صحنه میروند با استقبال مواجه میشوند.
آقای معتمدی ما هر چه از شما شنیدیم غمگین بوده است. چرا تابهحال هیچ آواز شادی نخواندهاید؟
«از کوزه همان برون تراود که در اوست». شاد خواندن اول یک دل شاد میخواهد و در کنار آنهم مغزی که خیلی خودش را درگیر فکر کردن نکند و بتواند از اتفاقات کنار خودش بگذرد. آدمهایی که این قابلیت را دارند خوش به حالشان! هم شاد میخوانند هم شاد گوش میدهند و البته ما اشتباهاً کارهایی که نیاز به فکر کردن دارند را غمگین تلقی میکنیم؛ درحالیکه هر کاری که عمق دارد، الزاماً غمگین نیست. مثلاً ممکن است آواز دشتی را هرکسی گوش دهد، غمگین شود؛ اما من که گوش میدهم لذت میبرم.
درآمد کنسرتهای پاپ بیشتر است یا سنتی؟
خب جمعیتی که برای موسیقی پاپ در کنسرتها شرکت میکنند بیشتر است و درنتیجه درآمد بیشتری دارند و موسیقی سنتی از این لحاظ جمعیت کمتر و درآمد کمتری دارد؛ اما از یک لحاظ دیگر شما اگر آدم سرشناسی در موسیقی سنتی باشید در کشورهای دیگر ظرفیتهای زیادی برای شما وجود دارد و خدا رو شکر از من برای اجرای کنسرت در کشورهای دیگر دعوت زیادی شده و تقریباً در همه قارههای دنیا کنسرت برگزار کردهام.
بارها گفتهام که زبان موسیقی تنها زبانی است که نیاز به ترجمه ندارد. حتی فیلم هم نیاز به زیرنویس دارد؛ اما موسیقی زبانی جهانی دارد.
واکنش مخاطبان خارجی نسبت به شما و موسیقی سنتی چیست؟
من بارها گفتهام که زبان موسیقی تنها زبانی است که نیاز به ترجمه ندارد. حتی فیلم هم نیاز به زیرنویس دارد؛ اما موسیقی زبانش جهانی است؛ در آواز هم حتی اگر زبان شمارا نفهمند ولی چون با موسیقی آن را بیان میکنید، موسیقی کلام شما را بهعنوان زبان مشترک دریافت میکنند و از آن لذت میبرند و به خاطر اینکه ما بهصورت رسمی و سیستمی تلاشی برای معرفی موسیقی ایرانی انجام ندادهایم و همه حرکتها فردی بوده است، اکثراً در جهان شناختی نسبت به موسیقی و فرهنگ ایرانی وجود ندارند و در قدم اول اصلاً از اینکه ایران چنین موسیقیای دارد تعجب میکنند و خیلی دوست دارند و استقبال میکنند. این نشان میدهد که این موسیقی ما در دنیا حرفی برای گفتن دارد.
کدام اثرهای خودتان را بیشتر دوست دارید؟
مناجاتها. چون بیشتر در خلوت خودم بودم و بیشتر دلی بودند.
تابهحال شده کنسرتی را خراب کنید یا شعر را فراموش کنید؟
شعر زیاد یادم میرود؛ اما بهصورت بداهه کلمات را جفتوجور میکنم و کنار هم میگذارم. حتی شده بهجای شعر یک سری آوا خواندهام. (با خنده)
هدف شما خوانندگی صرفا خواندن است یا برای آن هدف خاصی داشتید؟
کلاً خوانندگی جزو وجودم بوده و هست و خیلی تصمیمی برای آن نگرفته و قلهای برای خودم پیشبینی نکردهام.
به خاطر همین است که محمد معتمدی خیلی به دنبال بالا رفتن از پلهای یا رشد آنچنانی و دیده شدن نیست؟
خب این کاملاً درسته. من جزو کسانی نبودهام که بخواهم بیشتر در بازار فروش کنم و همیشه خودم بودهام و تلاشی برای بیشتر دیده شدن نکردهام، برای همین همیشه اولین کسی که از کار رضایت دارد، خودم هستم. مجله مهر
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۳۵۳۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حال موسیقی ایران خوب است
«بهنظرم وضعیت موسیقی ما در حال بهبود است و البته این گفته من نیست و گفته خیلی از بزرگان حال حاضر موسیقی ایران است. » این بخشی از گفتههای علیرضا طلیسچی، خواننده شناختهشده و پرطرفدار پاپ است که توانسته جایگاهش را با کنسرتهایی که برگزار میکند، تثبیت کند.
به گزارش ایسنا، به نقل از همشهری، تولید و پخش رئالیتیشوها، از «مافیا» گرفته تا «پدرخوانده»، در شبکههای نمایش خانگی داغ است و یکی از این برنامهها که اینروزها طرفداران قابل توجهی پیدا کرده، رئالیتیشو «زودیاک» است که با عنوان «شبهای مافیا» بازی جذابی برای طرفدارانش پخش میکند. در این برنامه یک قاتل سریالی به نام زودیاک شهروندان و مافیای سیسیل را هدف قرار میدهد. در این برنامه محمد بحرانی نقش گرداننده بازی را بر عهده دارد.
سریال «شبهای مافیا: زودیاک» به کارگردانی محمدرضا رضائیان در سال۱۴۰۲ ساخته شده است. در فصل دوم این رئالیتیشو، فرزاد حسنی، دارا حیایی، جواد خواجوی، محیا دهقانی، متین ستوده، مجتبی شفیعی، علیرضا طلیسچی، سعید فتحی روشن، بهار قاسمی، مریم مؤمن، مهدی مهدیپور و امیرحسین هاشمی به هنرمندی پرداختهاند.
علیرضا طلیسچی یکی از خوانندگان شناختهشده و پرطرفدار پاپ است؛ خوانندهای که توانسته جایگاهش را با کنسرتهایی که برگزار میکند تثبیت کند. این خواننده پاپ که متولد۶۴ است، از میانه دهه۸۰ فعالیتش را به شکل رسمی آغاز کرد و تکآهنگهایش طرفداران خاص خودش را دارد. طلیسچی در این گفتوگو از حضورش در برنامه «شبهای مافیا» میگوید و در بخشهای دیگری از این گفتوگو از وضعیت امروز موسیقی صحبت کرده است.
این روزها رئالیتیشوهای متنوعی در شبکه نمایش خانگی پخش میشود. چطور شد که در برنامه «شبهای مافیا: زودیاک» شرکت کردید؟
از طریق تیم تولید به برنامه دعوت شدم و علاقه داشتم که ببینم چطور میتوانم در این سناریو بازی کنم. من قبلا هم در یک شو، مافیا بازی کرده بودم، اما بهنظرم «زودیاک» شیکتر است و پیچیدگیهایش بازی را برای بیننده جذابتر میکند.
خیلیها به برد و باخت در یک مسابقه اهمیت میدهند. برد و باخت برای شما چطور بود؟
شرکت در این برنامه بیشتر برایم جنبه سرگرمی دارد. اینطور نگاه میکنم که با یک گروه خوب دور هم هستیم و هدفمان این است که برای بینندههای برنامه لحظاتی حال خوب ایجاد کنیم که امیدوارم به چنین نتیجهای رسیده باشیم.
اخیرا در نمایش خانگی، محصولاتی در حوزههای مختلف ورزش، موسیقی، مذهبی و... تولید شده است. از نظر شما، تولید برنامههای حوزه موسیقی مثل «صداتو» چه تأثیری بر ارتباط بیشتر مردم با موسیقی دارد؟
ساخت برنامههای خوب در این حوزه به ارتباط بیشتر مردم با موسیقی کمک میکند، اما اینکه این برنامهها بتواند هنرمند بسازد مبحث دیگری است، چون یک خواننده هرقدر هم تخصصی وارد یک حوزه بشود، تا جو کار و فعالیت حرفهای در فضای تولید و صحنه را تجربه نکند، به موفقیت نمیرسد. از نظر من، ورود به عرصه خوانندگی و فضای حرفهای موسیقی کاملا نیازمند تجربه این واقعیت است. تمام این مسابقاتی هم که اخیرا تولید و پخش شده یکیدو چهره را به فضای موسیقی معرفی کرده، اما به لحاظ ایجاد سرگرمی برای مردم کاملا موفق ظاهر شدهاند و اگر از این قبیل برنامهها باز هم تولید شود، به فهم و درک بیشتر مردم از فضای موسیقی کمک قابل توجهی میکند.
پیشنهادی برای حضور در برنامههای موسیقی داشتهاید؟
پیشنهاد داشتهام، اما علاقه نه، چون بهنظرم در جایگاهی نیستم که بخواهم کسی را قضاوت کنم و اصولا هم موسیقی تا یک جایی بهصورت علمی و پایه آموختنی است و از آن به بعدش دیگر سلیقهای میشود. پس قضاوت کردن راجع به صداها را باید به مردم بسپاریم.
این روزها بازار کنسرتهای پاپ داغ است. درست است که موسیقی کشور افت و خیزهای زیادی دارد و با مشکلات خاص خودش دست و پنجه نرم میکند، با این حال اوضاع این روزهای موسیقی کشور چطور است؟
بهنظرم وضعیت موسیقی ما در حال بهبود است و البته این گفته من نیست و گفته خیلی از بزرگان حال حاضر موسیقی ایران است. موسیقی ما در سالهای اخیر دچار تحولات عجیب و غریبی شد که بخشی از این تحولات مثبت بود و بخشی هم منفی. خوشحالم که با ورود هنرمندان حرفهایتر و صداهای قشنگتر و احساس بیشتری که در کارها وجود دارد موسیقی دارد از آن حالت قبلی بیرون میآید و خودش را ترمیم میکند.
برویم سراغ مسئله ترند شدن برخی از قطعههای موسیقی مثل قطعه «پاقدم» که اخیرا بسیار شنیده و معروف شد. چه میشود که یک کار اینطور دیده و شنیده و پرطرفدار میشود؟
بخش زیادی از این اتفاق مربوط به تجربه است و بخشی هم سلیقه و هوش بازار. ولی در نهایت کارها را مردم برجسته میکنند، یعنی اگر مردم کاری را دوست داشته باشند، آن کار به موفقیت بزرگی میرسد. «پاقدم» یک قطعه موسیقی دهه شصتی است که در آن استانداردهای ضبط موسیقی آن دوران کاملا رعایت شده و فکر میکنم جدا از تنظیم و میکس و مستر خوب امیربهادر دهقان، شعر و ترانه و ملودی هم خیلی به کارهای آن دهه نزدیک است.
شما در قطعههای معروفتان هم سبک شاد دارید و هم قطعههای احساسی و غمگین. تمایل مردم بیشتر به شنیدن کدام یک است؟
اگر به تاریخمان رجوع کنید، میبینید که مردم ما پر از غم و غصه بودهاند و طبیعتا تمایلشان به آهنگهای شاد بیشتر است. در کنسرتها هم همینطور است. وقتی یک پدر بودجه مشخصی برای خانوادهاش کنار میگذارد تا در کنسرت شرکت کنند، دلش نمیخواهد که مجددا در فضای غمگین قرار بگیرند. بنابراین تمایلشان به شنیدن و همراهی در خواندن آهنگهای شاد بیشتر است. البته از قدیم موسیقی شاد نسبت به موسیقی غمگین بیشتر شنونده و طرفدار داشته است.
این روزها مدام نام خوانندههای جدیدی را میشنویم که در فضای مجازی معرفی میشوند. یا گاهی روی بیلبوردها تبلیغ کنسرت خوانندههایی را میبینیم که خیلیها نمیشناسندشان. این افزایش ورود به عرصه خوانندگی اتفاق مثبتی است یا منفی؟
ما خوانندگانی داشتهایم که با یک قطعه روی صحنه آمدهاند و بقیه قطعههایشان حالت مکمل همان یک قطعه را داشته. از آن طرف هم هنرمندی داشتهایم که با هر قطعه جدید مخاطبان بیشتری را جذب کرده و بهتدریج معروف شدهاست. در هر صورت، دیده شدن یک اثر هنری و محبوب شدن هنرمند به مردم بستگی دارد.
به تجربه حوزههای هنری دیگر مثل بازیگری هم فکر میکنید یا پیشنهادی داشتهاید؟
من یکبار این را تجربه کردم و متأسفانه بازخورد خوبی از این کار نداشتم، به خاطر اینکه تیم تولید آن کار تیمی که فکر میکردم نبود. البته بازیگران و بقیه عوامل همه خوب بودند، اما تجربه خوبی برای من نبود و ترجیح میدهم که فعلا دوباره آن فضا را تجربه نکنم و در کار خودم پیش بروم، هرچند از آینده و تصمیمات بعدیام خبر ندارم.
رئالیتیشوها توانستهاند تا اندازه ای شبکه نمایش خانگی را متحول کنند
در چند سال اخیر پلتفرمها به کاربران امکان میدهند فیلمها و سریالها را بهصورت آنلاین تماشا کنند و بهسرعت به رقیبی برای تلویزیون تبدیل شدهاند.
یک مقایسه ساده در تولیدات و سریالهای پخششده در ابتدای سال۱۴۰۳ تا امروز میان پلتفرمهای نمایش خانگی و تلویزیون نشان میدهد تلویزیون با وجود آنکه نسبت به سال گذشته با کمکردن حساسیتهایی سعی در جذب هنرمندان و چهرههای مطرح کرده اما باز هم بازی را در زمین رقابت با پلتفرمهای پخش نمایش خانگی واگذار کرده است.
این روزها تولید رئالیتیشوها و برنامههای مسابقه که در شبکه نمایش خانگی تولیدشده، توانسته جذابیت زیادی برای مخاطب امروز بهوجود بیاورد، مخاطبی که تنها با تماشای سریال و فیلم نمیتواند اوقات فراغت خود را پر کند. بنابراین از یکسو پلتفرمهای گوناگون در شبکه نمایش خانگی در بیشتر سریالهای خود توانستهاند با تمرکز بر جذابیتهای داستانی و استفاده درست از ستارگان سینما و تئاتر تولیدات جذابی را پیش روی مخاطب بگذارند و از سوی دیگر با تولید و پخش برنامههای مختلف نشان دادهاند توجه به ذائقه مخاطب برایشان مهم است و در بخشهایی موفق شدهاند.
البته دامنه صنعت سرگرمی آنقدرگسترده است که ما در تلویزیون یا حتی شبکه نمایش خانگی هنوز نتوانستهایم رقابتی با برنامههای خارجی داشته باشیم. با این حال، برخی از این برنامهها توانستهاند آنقدر جذاب باشند که تماشاگران فصلهای آن را دنبال میکنند.
VODها طیف گستردهای از فیلمها و سریالها را از سراسر جهان به کاربران ارائه میدهند. این امر بهمعنای انتخاب بیشتر برای بینندگان و رهایی از محدودیتهای برنامههای روتین است.
نمیتوان منکر این موضوع شد که پلتفرمهای نمایش خانگی با ارائه فرصتی جدید برای پخش فیلمها و سریالهای ایرانی، به افزایش تولید محتوای داخلی در این کشور کمک کردهاند. این امر منجر به ایجاد شغلهای جدید و رونق صنعت سرگرمی ایران شده است.
VODها در حال حاضر نقش مهمی در صنعت سرگرمی ایران ایفا میکنند و ظرفیت این را دارند که در آینده نقش مهمتری ایفا کنند. با رفع چالشهای موجود، VODها میتوانند به گزینهای محبوبتر برای سرگرمی در ایران تبدیل شوند و بهطور قابلتوجهی بر نحوه تماشای فیلم و سریال توسط مردم ایران تأثیر بگذارند.
انتهای پیام