با موسیقی به جنگ تهاجم فرهنگی برویم
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۱۴۸۳۷
گروه تئاتر و موسیقی: نی، فلوت و سازهای مشابه اینها را میتوان در بسیاری از فرهنگها و مناطق جغرافیایی براحتی یافت. بهزعم اغلب هنرمندان و مخاطبین جدی موسیقی، در میان سازهای گوناگون، نی از جمله سازهاییست که ارتباطی عمیق با مخاطب برقرار و او را بسرعت با خود مأنوس میکند.
به گزارشبولتن نیوز به نقل از روزنامه ایران، نی در ادبیات فارسی هم بسیار به کار رفته و مولوی بیش از هر شاعری در وصف نی و اشتیاقش به آن شعر سروده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جناب استاد عندلیبی! بهعنوان پرسش اول بفرمایید چه شد که در دنیای سازهای ایرانی شما ساز نی را انتخاب کردید؟
تقریباً 10 سال سن داشتم که درشهرسنندج و کلاسهای فرهنگ وهنروقت که مسئول آن استاد حسن کامکار (روحشان شاد) بودند آموزش موسیقی را با سازآکاردئون شروع کردم؛ 2سال بعد از آن به عضویت گروه نوجوانان و ارکستر بزرگسالان فرهنگ و هنر سنندج درآمدم و در کنارآموزش و تعالیم مختلف موسیقی در اکثر نقاط کشور به همراه ارکستر بزرگسالان اجرای کنسرت داشتیم. از همان ابتدا علاقه بسیاری به صدای نی داشتم واغلب در ایام ماه مبارک رمضان دل بهصدای تکنوازیهای نی استاد حسن کسایی که از رادیوپخش میشد میسپردم.
آن زمان در کلاس موسیقی استاد کامکار در رابطه با یک کنسرت که در استانداری و با گروه نوجوانان برگزار شد مشکلاتی پیش آمد که تصمیم گرفتم دیگردرکلاسهای ایشان شرکت نکنم البته این امرمزیدی برآن شد که پیگیر و مصممتر به آموختن هرچه بیشتر ساز نی باشم. متأسفانه در آن موقع نه استادی برای تعلیم بود و نه تلویزیونی و نه امکاناتی برای آشنا شدن با نواختن این ساز که کجای لب و دندان قرارگیرد بنابراین برای به صدا درآوردن این ساز سختیهای بسیاری متحمل شدم؛ البته بهصورت موروثی گوش من با موسیقی آشنا بود و دریک خانواده اهل موسیقی به دنیا آمدهام. ازخانواده پدری پسرعمویم به نام ایرج عندلیبی یکی ازخوانندگان رادیو سنندج و از خانواده مادری یکی از داییهایم به نام حکمت نوبری ازخوانندگان رادیو سنندج بودند. مهمترازآن پدربزرگم معروف به خلیفه صمد که صدای بسیار گرمی داشت یکی از نوازندگان دف درکردستان بودند.
چه شد به سبک نی نوازی استاد کسایی علاقهمند شدید؟
استادحسن کسایی از جمله استادانی هستند که روی ساز نی زحمات بسیاری کشیدهاند. دوران ایشان با آمدن رادیو، بیسیم، اکو ودیگر ابزارهای صوتی همراه بود که درصدابرداری بسیارتأثیرگذاشت. پدر استاد کسایی تاجر بود و ایشان درخانوادهای ثروتمند پرورش یافت و برای یادگیری و تغییرو تحول ساز فرزندش (استاد کسایی) ماهها استاد صبا و دیگر استادان را به اصفهان دعوت میکرد تا از هنراین استادان در مجالس خود و دیگران بهره ببرد؛ دیگراینکه اقامت طولانی چنین استادانی در منزل پدراستاد کسایی سبب شد تا فرزندش ازهنرآنها تلمذ کند و آموزش ببیند.
استاد کسایی درجایی اشاره داشتهاند من با این ساز حتی یک تومان هم درآمد کسب نکردهام و زندگی ایشان از ارثی که پدرشان به یادگار گذاشته بودند تأمین میشد البته آن دوران حقوق اندکی هم از رادیو و تلویزیون دریافت میکردند که در اوایل انقلاب این حقوق و مزایا به کلی قطع شد و این بیمهری و کم لطفی به استادان بزرگ موسیقی است. نکته قابل توجه این بود که استاد ارثیه خود را در راه خدمت به فرهنگ و هنر استفاده کرد و به همین دلیل ایشان جایگاه ویژهای دربین هنرمندان دارد. ناگفته نماند درابتدا استاد کسایی به دنبال موسیقی آوازی بودند که متأسفانه تحولی که در دوران بلوغ درایشان اثرگذاشت باعث شد شفافیت صدای استاد از بین برود و روی به ساز نی بیاورند.
البته یادگیری ساز نی برای استاد کسایی چندان دوراز ذهن نبود به این دلیل که اگرچه مردم اصفهان شناخت کافی ازسازهای ایرانی نداشتند اما نوازندگی نی وموسیقی آوازی درمیان مردم اصفهان مشهور و مشهود است.
چطور شد با استاد لطفی در سنندج آشنا شدید؟
با استاد محمدرضا لطفی درسنندج آشنا شدم ایشان کمک بزرگی درحق من کردند و بسیار درصدد یادگیری نوازندگیام بودند. ازاستاد لطفی تقاضا کردم یک ساز نی برای من تهیه کند اما گفتند نی نواختن بسیاردشواراست و باید زیرنظراستاد باشد و قبول نکردند من چون نمیخواستم بگویم به نواختن نی آشنا هستم و دراین زمینه کارکردهام درآخر مجبور شدم و گفتم میتوانم صدای ساز را دربیاورم وقتی شروع به نواختن کردم بسیار تعجب کرد وگفتم ازطریق گوشی یاد گرفتهام.
سال 54 دردانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران در رشته موسیقی قبول شدم آزمون ورودی دانشگاه برعهده استاد نورعلی خان برومند بود اما چون ایشان نابینا بودند استاد لطفی ایشان را همراهی میکردند.دراین آزمون دربین 30شرکتکننده نفر ششم شدم و نمره خوبی در سازم دریافت کردم. بعد از آن با حمایت استاد لطفی به واحد موسیقی که درمیدان ارگ قرار داشت و استاد ابتهاج مسئول آن واحد بودند راه یافتم و با تشکیل گروه عارف با حضور آقای مشکاتیان و آقای حسین علیزاده بهعنوان نخستین عضو این گروه پذیرفته شدم.
به غیراز آشنایی با صدای ساز استاد کسایی از طریق رادیو آیا در حضور ایشان آموزش ساز نی داشتهاید؟
خیر. صدای زیبای سازاستادهمیشه درگوش ما بوده واکثریت نوازندگان نی شاگردان غیرمستقیم استاد بودند. ایشان برای ساز نی زحمات بسیاری کشیدند و همیشه این علاقه و ارادت در من وجود داشت که از نزدیک با استاد دیدارداشته باشم و هر زمان که برای تدریس به اصفهان میرفتم بسیارمشتاق دیدارایشان بودم و شاید تنها ماهی یک بار یا دوماه یک باراین اتفاق رخ میداد.هر زمان که به منزل استاد میرفتم شروع به نواختن سازنی میکرد و من این کارها را ضبط و جمعآوری کردهام و معتقدم این کارها جزو بهترین سازهای استاد است که هنوزمنتشر نشده و تصمیم دارم بهعنوان بخشی از حرفهایترین سازاستاد کسایی آنها را منتشرکنم.
آن زمان که به دیداراستاد کسایی رفته بودم آلبوم «نینوا» بتازگی منتشر شده بود و آقای علیزاده کاست «نی نوا» را به من دادند تا به استاد تقدیم کنم وقتی استاد آلبوم را دیدند گفتند اسم شما هم که دراین آلبوم نوشته شده است و وقتی آلبوم را گوش دادند جملات اجرا شده نی را کنترل کردند و اشاره داشتند که ما نیزاز اینگونه کارها بسیارانجام دادهایم.
آلبوم «نینوا» تحول عجیبی درموسیقی بیکلام ایجاد کرد اثری که نوازندگی نی آن برعهده شما بوده و قطعاً یکی از آثار شناخته شده ساز نی است دراین مورد کمی توضیح میفرمایید.
آقای علیزاده درآهنگسازی موسیقی بیکلام بسیار باتجربه هستند و پیش ازاین هم درآثاری چون «سواران دشت امید»، «حصار» و... همکاری صمیمی داشتهایم.حدودا 12 سال سن داشتم شور فکرت امیراف یکی از آهنگسازان آذربایجان را گوش میدادم حتی برای خود من هم باعث تعجب بود که چه علاقهای درمن وجود داشت که این آهنگها را گوش میکردم و با آن سن کم چگونه به دستم رسید.
این امرباعث شد انگیزهای جدید برای ساز نی در ذهنم جرقه بخورد بنابراین درضبط موسیقی فیلم «چوپانان کویر» که قطعاتی برای همنوازی چند نی نوشته شده بود درمورد این اثرجدید با آقای علیزاده صحبت کردم هدف هردو ما دراین کار انجام تجربههای تازه بود. من دراین کار تمام تلاشم را برای نواختن ساز نی انجام دادم و یک کار تیمی شکل گرفت اما متأسفانه کارتیمی برای ما ارزش ندارد بلکه موفقیت آن منحصر به فرد خاصی میشود.
درتولید آلبومهای موسیقی خصوصاً موسیقی بیکلام نوازندهها هم نقش مهمی ایفا میکنند اما آهنگساز خالق آن اثراست و کمتر نوازندهها به چشم میآیند.
به نظرمن این موضوع به خلاقیت و احساس خود نوازنده هم بستگی دارد بهطورمثال در«نینوا» نخستین سؤالی که در ذهن مخاطب شکل میگیرد این است که نوازنده نی آن چه کسی بوده است؟ روزی که این آلبوم منتشر شد نام نوازندگان روی جلد به چشم می خورد اما متأسفانه با مرور زمان بهطورعمد نام تکنواز نی به روی جلد کمرنگ و امروز در گوشهای از صفحات آلبوم تنها بهعنوان تکنوازان اشاره شده است این درحالی است که نوای نی سخنران این آلبوم بوده تا جایی که مخاطب در ذهن خود به دنبال نوازنده ساز نی بوده است.
تم موسیقی «نینوا» بهصورتی ساخته شده است که بی شباهت به موسیقیهای مذهبی نیست کمی دراین مورد توضیح میفرمایید.
ملودی این کارمثنوی نوا است و گوشههای نوا برای ارکستر و نی ساخته و تنظیم شده است و درواقع فرم خاصی ندارد اما چون آن دوران ما ارکستری دراختیار نداشتیم از ارکستر مجلسی صدا و سیما تقاضای همکاری کردیم آن زمان مسئول وقت آقای بیگلریپور بودند ودر قبال این همکاری رسانه ملی امتیاز پخش این کار را از آن خود کرد به همین دلیل درمناسبتهای مختلف این اثر پخش میشود که بیشترمناسبتهای مذهبی است به همین دلیل «نینوا» رنگ مذهبی به خود گرفت.
با زنده یاد استاد پرویزمشکاتیان در گروه عارف همکاری داشتید چه شد که این گروه از هم پاشیده شد؟
پس ازکنسرت «دستان» در سال 66 به دعوت رادیو WDR درآلمان، اعضای گروه عارف دیگرهمکاری چشمگیری نداشتند و چون آقای مشکاتیان سرپرست این گروه بودند به غیرازنوازندههای ثابت این گروه که متشکل از بیژن کامکار، اردشیر کامکار، حسین علیزاده، ارژنگ کامکار محمد فیروزی و بنده بودند با نظر شخصی خود آقای مشکاتیان نوازندههای مختلفی به این گروه وارد شد که انسجام و همبستگی گروهی دیگر از بین رفت؛ علاوه برآن مشکلات خانوادگی نیزباعث شد سالهای سال فعالیت این گروه متوقف شود و همکاری ما با این گروه قطع شد، پس از آن در سال 84 استاد مشکاتیان ازمن وخانواده کامکار دعوت کردند که به همراه آقای شهرام ناظری اجرایی در سالن وزارت کشور داشته باشیم هرچند که اعضای جدیدی از شاگردان خود در این گروه حضور داشتند اما چون آقای مشکاتیان از دوستان قدیمی و یکی از آهنگسازان مطرح موسیقی ایرانی بودند تصمیم گرفتیم باردیگر این گروه احیا و راهاندازی شود اما به سبب عدم تعهدات مالی و مشخص نبودن قرارداد این همکاری باردیگر قطع شد و پس ازفوت آقای مشکاتیان دیگر گروهی به اسم عارف شکل نگرفت. آثاری چون «مرکب خوانی»، «بیداد» و«دستان» را دراین گروه ضبط کردهایم. البته آلبوم «طریق عشق» با صدای استاد شجریان از اجراهای قدیمی گروه عارف بوده که بتازگی منتشر شده است.
اشاره داشتید کار گروهی در ایران ارزشی ندارد با این حساب چطور شد با استاد شجریان این همکاری انجام گرفت.
همکاری با استاد متشکل از یک گروه کوچک با 3 نوازنده بود اما با تعداد بیشتر اینگونه کارها میسر نیست. اوایل انقلاب تعدادی هنرمند بودیم که درگروه شیدا وعارف بهصورت قراردادی در واحد موسیقی رادیو فعالیت میکردیم زمانی که واقعه جمعه سیاه (17 شهریور) رخ داد روز بعد از آن به واحد موسیقی رفتیم؛ درهمان روز به همراه گروه شیدا و گروه عارف و آقای ابتهاج که مسئول آن واحد بودند به سبب اعتراض به کشتار مردم از رادیو استعفا دادیم.
البته آقای شجریان 3-4 ماه بعد به ما ملحق شدند بعد از آن مدتی در زیرزمین منزل آقای لطفی تمرین میکردیم یک روز درهمان زیرزمین مشغول تمرین بودیم که آقای شجریان بسیار ناراحت و سراسیمه به آنجا آمدند و گفتند فضای رادیو بهصورتی است که نمیتوانم کار کنم پس از آن با همکاری ایشان اثر بسیارخوب«شب نورد» یا چاووش 2 تولید و منتشرشد.
درواقع تا اردیبهشت 58 تمامی فعالیتهای این دو گروه درهمان زیرزمین صورت گرفت وپس از آن با همفکری یکدیگر کانون یا مؤسسه فرهنگی - هنری چاووش را راهاندازی کردیم که درطبقه چهارم این ساختمان کانون نویسندگان قرار داشت که پس از یک سال این کانون بسته شد و آنجا را به محلی برای ساختن سازهای مختلف ایرانی تبدیل کردیم این اتفاقات تنها به خاطر عشق به هنرو موسیقی سرزمینمان بود. در همان دوران در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی نیز فعالیت داشتیم اما متأسفانه این همکاری چندان پایدار نبود وتعدادی ازدوستان هنرمند با برچسب زدن کمونیست باعث شدند که حقوق همه ما قطع شود و دیگر این همکاری صورت نگیرد.
بعد ازآن اکثر فعالیتهای ما در کانون چاووش بود و تا سال 63 ادامه داشت بعد از بسته شدن کانون چاووش درسال 64 همکاری من با آقای شجریان و آقای مشکاتیان نیز ادامه داشت که حاصل این همکاری «بیداد» و«نوا مرکب خوانی» و «دستان» بود. البته این همکاری تا سال 75 ادامه داشت و آثاری چون «آسمان عشق»، «سروچمان»، «پیام نسیم»، «دل مجنون»، «رسوای دل» و «یاد ایام» به این دوره برمی گردد و تمامی این کارها با صمیمیت روی صحنه اجرا و به همان شکل منتشر شده است.
نسبت به شرایط امروز موسیقی و نوازندهها آیا ضرورت چنین گروههایی احساس میشود؟
بله صد درصد. خاصیت شرایط اجتماعی به این شکل شده است و این کاررا فقط استاد شجریان میتوانند انجام بدهند به این دلیل که ایشان هم نزد مردم و هنرمندان محبوب هستند و به نوعی پدرموسیقی محسوب میشوند اما متأسفانه چنین اتفاقی رخ نداد.
چرا این کار انجام نگرفت؟
به این دلیل که هنر نیازمند پشتوانه دولتی است ما میگوییم آقای شجریان این کاررا انجام بدهد اما درواقع شخصیت ما هنرمندان به گونهای است که هیچگاه بهدنبال کارهای سفارشی نبودهایم. با آنکه استاد شجریان دررسانه ملی فعالیت و برنامه داشتند اما هرگز کارهای سفارشی را قبول نمیکردند.
البته پیش ازانقلاب حمایتهای بیشتری صورت گرفت وهنرمندان حقوق بسیار خوبی دریافت میکردند اما بعد از انقلاب شرایط تغییرکرد و کمترین بودجه به موسیقی اختصاص یافت درحال حاضرهم آثاری که از صدا وسیما به گوش میخورد اغلب کارهای مناسبتی بوده و موسیقی صرف تولید نمیشود و اگر هم برفرض موسیقی خوب وجود داشته باشد آرشیو میشود و به گوش مردم نخواهد رسید. بهطور مثال دربرنامه «راه آسمانی» که درمورد مولانا بود و با آقای معلم اجرا کردیم چون تصویر ساز درآن وجود داشت این صد برنامه هیچگاه پخش نشد. به عقیده من سیاست حاکمیت در مورد موسیقی باید تغییر کند.
چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
متأسفانه سیاست حمایت از فرهنگ و هنر این مرز و بوم در حاکمیت بیاهمیت شده است. البته امروزه هنرمندان بهصورت شخصی آموزشگاه و تدریس خصوصی دارند و درارکسترها فعالیت میکنند اما نه به صورتی که انتظار یک هنرمند است؛ کافی است دو برنامه ارکسترهنرمندی کنسل شود همین امرانگیزه، زحمت و خیلی چیزهایی دیگر که هنرمند به آن وابسته است را میشکند. خود من به شخصه اگر یک مقدار کار هنریام کمتر شده به این دلیل است که به دنبال کارهای مناسبتی نبودهام البته درحال حاضر هم بهصورت خصوصی و هم درآموزشگاههای موسیقی تدریس انجام میدهم.
در آلبوم «باباطاهر» با صدای علیرضا افتخاری شما بهعنوان آهنگساز کار معرفی شدهاید اما خانم سیما بینا ادعا داشتند این اثر بازنوازی آثار قدیمی موسیقی است که شما کاور کردهاید آیا این صحبتها صحت دارد؟
خیر. ادعای نادرستی است این یک کارمحلی بود و ساخته ایشان نیست. البته با خانم سیما بینا درآلبوم محلی «برق شمشیر» همکاری داشتهایم و کار روی مقامهای محلی ساخته شده است. کارهایی که درشهرستانها ساخته میشود با عنوان موسیقی فولکلوریا محلی است که یک نوازنده محلی آن را میسازد و به مرور زمان اینگونه کارها به شهرت میرسد بنابراین نمیتوان ادعا کرد موسیقی متعلق به شخص خاصی بوده است.
شما چه سبکی را در ساز نی ایجاد کردید؟
دو آلبوم بیکلام به اسم«به یاد گذشته» از آثار استاد صبا و همچنین سه آلبوم از ردیف میرزا عبدالله که در آن ردیف برای نی روایت شده است برای نخستین بارمنتشر شد این کارها نخستین مجموعه تدوین شده برای ساز نی است.
استقبال از ساز نی درآموزشگاههای موسیقی نسبت به دیگر سازها به چه صورت است؟
زمانی که «نینوا» منتشر شد چون مردم عادت به موسیقی بیکلام نداشتند بسیار خوب با این کار ارتباط گرفتند واستقبال بینظیری از این ساز به عمل آمد اما چون سازها دررسانه ملی به نمایش در نمیآید مردم کمتر با آن آشنایی دارند. «نینوا» باعث شد هنرجویان بسیاری علاقهمند به یادگیری ساز نی شوند و بعد ازآن آلبوم «پاییز نیزار» را منتشر کردم آلبومی برای جوانان علاقهمند به موسیقی تلفیقی که درآن از موسیقیهای الکترونیک استفاده شده و بازتاب بسیار خوبی داشت و به تنهایی خود را در بین مردم معرفی کرد.
در ادبیات کهن ما نام ساز نی بارها
آمده است قدمت این ساز به چه دورانی بر میگردد.
در تمام دنیا سازهایی چون فلوت و نی وجود دارد و از قدیمیترین سازهایی است که انسان به آن دست یافته است اما نی هفت بند مخصوص ایران است که با زبان، دندان و لب اجرا میشود. قدمت این ساز از تارهم بالاتراست اما شاید آدم عاشقی نبوده که این ساز را به آن مرحلهای که باید برساند این امر به توان ما نوازندهها و آهنگسازان بستگی دارد. نی یک چوب است و تلاش و شخصیت ما نوازندهها میتواند سازرا بسازد و اگر کسی چون استاد کسایی نبود قطعاً این ساز تا به امروز بهصورت یک موسیقی محلی مطرح میشد. اما بازهم شناخت از این ساز محدود است برای اینکه ما به خودمان زحمت نمیدهیم که فرهنگهای دیگر را سرکشی کنیم و بیشتر دوست داریم در خودمان باشیم. نوآوری درکشور ما بدبختی است.حکیم فردوسی برای ازبین نرفتن زبان فارسی اشعار زیبایی را سرودهاند و همین امر باعث شد این زبان سالم بماند.
تلفیقهایی که امروزبه گوش میرسد را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آنها هم صدمهای برای فرهنگ و هنر ما خواهند بود؟
تعدادی از کارها بدرستی تلفیق شده است اما موسیقی امروز راه خود را گم کرده است. درجامعه ما سیاست اجتماعی بدرستی تثبیت نشده است.
راهبر این کار چه کسانی هستند؟
باید ازهنرمندان دعوت و درخواست شود اینکه من با سابقه کاریام بخواهم درتالار وحدت کنسرت برگزار کنم اما اجازه اجرا ندهند باعث از بین رفتن انگیزه میشود. آنقدر پروسه کاری اجرای کار سخت شده است که به پشیمانی میافتم.
شرایط و اوضاع امروز موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
تعداد کارهایی که میشنویم به نسبت خوب است. متأسفانه رادیو و تلویزیون بیش از اندازه از یک نوع موسیقی حمایت میکنند و این اتفاق خوبی برای جوانان نیست وقتی ما از تهاجم فرهنگی صحبت میکنیم باید بگذاریم موسیقی خوب به گوش نسل امروز برسد و نباید مسائل سیاسی را آلت دست خودمان کنیم. دولت باید از کارهای هنری حمایت کند آثار استادانی چون شجریان باید از رسانه ملی به گوش برسد نه اینکه از اسم و رسم و محبوبیت او استفاده کنید.
کارهایی که امروز در بازار موسیقی به گوش میرسد روند خودش را از دست داده است و هنرمندان ما برای محبوبیت دست به هرکاری میزنند هنرمند باید خودش باشد و نه تقلید. امروز شجریان یک کاریزما شده است و همه هنرمندان به مانند سبک او میخوانند این اتفاقات در ساز زدن هم وجود دارد تقلیدهای بیاساس که یک تعداد از جوانان ما دست به کارهایی میزنند که جنبه هنری ندارد و غیر از هنر میخواهند مطرح شوند درحالی که ابتدا باید عیار هنری خود را بالا ببرید تا شهرت پیدا کنید. البته به اجتماع امروز هم نقد است تعدادی از هنرمندان جوان عرصه برای فعالیت و مطرح شدن ندارند و به همین دلیل رو به کارهای غیر اخلاقی میآورند و زیر پای یکدیگر را خالی میکنند.
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۱۴۸۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تهاجم زمینی به رفح یا توافق/ در میز آتشبس چه میگذرد؟
گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا- مریم خرمائی: تانکهای اسرائیلی با عبور از گذرگاه رفح راه خود را به داخل جنوبیترین منطقه غزه در همسایگی نوار مرزی مصر باز میکنند.
باز شدن مسیر آنها به داخل این منطقه که بهگونهای خط قرمز ملتهای مسلمان و چهبسا جامعه جهانی در مقابل رفتار لجامگسیخته اسرائیل تلقی میشود، به دنبال حملات هوایی گستردهای صورت میگیرد که از شب گذشته علیه غیرنظامیان رفح آغاز شد.
اسرائیل از آغاز عملیات رفح خبر داده یا به عبارت بهتر میگوید «حملات هدفمند» را آغاز کرده است.
آمریکا هم بهنوبه خود، گرفتار در نقشهای متضاد «حامی اسرائیل» و «میانجی آتشبس غزه»، با گفتن این جمله که «حمله تازه اسرائیل به رفح عملیات نظامی بزرگی نیست»، میکوشد تا از تبعات منفی بار اضافهای که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی بر میز مذاکره مصر تحمیل کرده است، بکاهد.
برای همین است که وقتی ارتش رژیم اسرائیل مدعی میشود که گذرگاه مرزی رفح را بهطور کامل به کنترل خود درآورده و هماکنون در حال «پاکسازی گسترده» منطقه است، کاخ سفید میگوید که تمرکز خود را بر پیشگیری از شکلگیری یک عملیات بزرگ در این منطقه خواهد گذاشت.
در قاهره اما، میز مذاکره همچنان برقرار است. حماس بعد از اعلام موافقت با طرح پیشنهادی قطر و مصر برای برقراری آتشبس غزه، صبح امروز سهشنبه، بار دیگر هیئت دیپلماتیک خود را راهی پایتخت مصر کرد.
پارادوکس جنگ و دیپلماسی
برای حماس، ایدئال «خاتمه جنگ» است. اما پای میز مذاکره، چانهزنیها روی «توقف با چشمانداز تمدید» متمرکز شده تا از موضع تلآویو مبنی بر اینکه «فقط جنگ را تعلیق میکنم» ابهامزدایی شودآن طرف میز مذاکرات غیرمستقیم، قرار است هیئتی از اسرائیل بنشیند. پارادوکسی قابلتأمل ازآنچه در میدان جنگ و صحنه دیپلماسی میگذرد.
عملیات زمینی بهاصطلاح محدود در رفح به این بهانه آغاز شده که «آتشبس مورد تأیید حماس مبتنی بر نسخهای تعدیلشده از پیشنهاد مصر است و تعهداتی را متوجه اسرائیل میکند که هرگز موردقبول تلآویو واقع نخواهد شد.»
در دور قبلی مذاکره که شنبه به پایان رسید، هیئت اسرائیلی حضور نداشت چراکه نتانیاهو (بیبی) گفته بود که اعزام تیم مذاکرهکنندهاش مشروط به پیشرفت در گفتگوها است.
اکنون، دفتر نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده «باآنکه پیشنهادهای حماس با شرایط اسرائیل فاصله دارد، تلآویو تصمیم به ارسال هیئتی برای بررسی احتمال رسیدن به توافق طبق شرایط قابلقبول برای اسرائیل گرفته است».
این یعنی، بهرغم چنگ و دندان نشان دادن در میدان نبرد هوایی و جنگ زمینی، باب گفتگو همچنان باز است.
اختلاف سر چیست؟
تا قبل از اعلام موافقت مقاومت فلسطین با نسخه پیشنهادی مصر، بهانه نتانیاهو برای لشکرکشی به رفح، این بود که حماس به آتشبس تن نمیدهد. اکنون، با قبول آتشبس از سوی حماس، توپ به زمین اسرائیل افتاده و توجیهات قبلی رژیم خریداری ندارد یا دستکم هزاران اسرائیلیای که شب گذشته خیابانهای تلآویو را مسدود کردند تا بیبی را برای قبول آتشبس تحتفشار بگذارند، خریدار بهانههای او نیستند. آنها جز به رفتن نتانیاهو و بازگشت اسرای صهیونیست راضی نمیشوند.
«آمریکا» علاوه بر حامی اسرائیل و میانجی مذاکره، به یک کلیدواژه مهم در گفتگوهای صلح غزه تبدیل شده استاینکه چه چیز در نسخه آتشبس تعدیلشده مصر، به مذاق اسرائیل خوش نیامده، دقیقاً مشخص نیست. اما ظاهراً پای بندی در میان است که بهموجب آن، حماس تضمینهایی را میگیرد مبنی بر اینکه شرایط دوباره به قبل از دوره آتشبس بازنمیگردد.
برای حماس، ایدئال «خاتمه جنگ» است. اما پای میز مذاکره، چانهزنیها روی «توقف با چشمانداز تمدید» متمرکز شده تا از موضع تلآویو مبنی بر اینکه «فقط جنگ را تعلیق میکنم» ابهامزدایی شود.
اسم آن کشوری که قرار است تضمین بدهد، آشکارا به میان نمیآید. اما بهاحتمالزیاد، صحبت از آمریکا است. «آمریکا» علاوه بر حامی اسرائیل و میانجی مذاکره، به یک کلیدواژه مهم در گفتگوهای صلح غزه تبدیل شده است آنچنانکه بهدفعات از حماس و حتی ایران بهعنوان اصلیترین هماهنگکننده محور مقاومت شنیدهایم که «اگر آمریکا بخواهد، میتواند» به اسرائیل فشار بیاورد.
چندی پیش، شبکه سعودی «الشرق» گفته بود «توافق آتشبس در غزه پسازآنکه آمریکا ضمانتهای لازم را برای اجرای آن ارائه کرد، قریبالوقوع شده است».
وسواس ذهنی و حقیقت ثابت
اکنون سؤال این است که «آیا، اسرائیل به آنچه آمریکا ضمانت کرده تن میدهد؟»
پاسخ به این سؤال، با توجه به رابطه دیرینه «تلآویو-واشینگتن» میتوانست بهسادگی گفتن «بله» باشد. اما جنگ غزه گرههای کوری را به این رابطه افزوده که دستکم تا الآن با دیپلماسی باز نشده است. وزاری تندروی کابینه، بیبی را تهدید کردهاند که اگر به «خاتمه جنگ» راضی شود، استعفا میدهند. بدون وزرا، کابینه فرومیپاشد، انتخابات زودهنگام برگزار میشود و کسی نخستوزیری دوباره نتانیاهو را نمیخواهد.
اگر او تهاجمی تمامعیار را علیه رفح آغاز کند، باز هم بعد از پایان عملیات باید کنار برود؛ چراکه بعید است حتی یکی از اسرای صهیونیست را زنده ازآنجا خارج کند. اکنون مردی که بههرحال باید صندلی نخستوزیری اسرائیل را خالی کند با یک وسواس ذهنی دستبهگریبان است: «به قیمت کشته شدن اسرای صهیونیست و پذیرفتن انگ جنایتکار جنگی بابت کشتن بیرویه ساکنان رفح، حماس را ریشهکن کند یا نه»؟
اعزام هیئت اسرائیلی برای مذاکره با حماس، یعنی نتانیاهو تا ریشهکن کردن مقاومت فاصله زیادی داردبا این درگیری ذهنی است که نتانیاهو با توپی که حالا در زمین اسرائیل است، بازی میکند و بلاتکلیف است که باز هم مثل سابق آن را به وزرای افراطی کابینه پاس دهد یا به آمریکا که میکوشد بین هویت چندگانه «حامی صهیونیسم»، «میانجی مذاکره» و «ضامن آتشبس» تعادل خود را گم نکند.
در آنسوی میز مذاکره اما، فارغ از وسواس ذهنی نتانیاهو برای تیشه زدن به ریشه مقاومت فلسطین، حماس یک حقیقت ثابت است و فارغ از واسطههای قطری، مصری و آمریکایی، هیئت اسرائیلی به قاهره میرود تا با هیئت حماس مذاکره کند.
شاید وقت آن رسیده که بیبی هم مانند شرکای آمریکایی، چشم خود را به روی این حقیقت ثابت باز کند و شکست را بپذیرد.
یک نشانه از باز شدن چشم آمریکا به روی حقیقت حماس، تن دادن واشینگتن به مصالحه احتمالی «فتح» و حماس با وساطت روسیه و چین است. تأییدی ضمنی بر وجاهت مطالبه دیرینه حماس برای تبدیلشدن به یک جریان سیاسی مشروع در آینده فلسطین (اینجا منظور مشروعیت بینالمللی است).
آتشبس غزه برای همه طرفها یک فرصت توأم با تهدید است. حماس تجدیدقوا میکند، آمریکا به پروژههای انتخابات ریاستجمهوری و عادیسازی بازمیگردد و اسرائیل موج ضدصهیونیسم جهانی را مهار میکند. اما صحبت از این تهدیدها و فرصتها بماند برای فردای پس از آتشبس احتمالی.
انتهای پیام/
مریم خرمائی