«همایون» و سندروم صدای بیقرار
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۶۰۸۷۹
گرچه موسیقی و کلام تیتراژ «میخواهم زنده بمانم» در کنار صدای همایون، حال خوبی به آن داده است، اما اینطور که پیداست شجریان بیش از پیش به سمت تیتراژخوانی و آواهای اینچنینی سوق پیدا خواهد کرد.
سیدمحمدحسین لواسانی در ادامه یادداشتش در خبرآنلاین نوشت: همکاریهای مستمر با برادران پورناظری که البته در این بین سهم سهراب بیش از تهمورث است، بدون تصویر و تصوری در راستای برونرفت از تکرار، و از آن مهمتر کوششی در مسیر سرپا نگه داشتن ردیفهای آوازی، میتواند خیلی بیش از اینها ما را بابت آینده موسیقی کلاسیک ایرانی دلنگران کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حالا به همه اینها دو کار کمفروغ همایون، یکی با فردین خلعتبری و دیگری به آهنگسازی مهیار علیزاده و با همراهی علیرضا قربانی را هم اضافه کنید که بعد از هیاهوی بسیار، نتوانست شورانگیزی و آنی که باید را حتی در حد معمول هم که شده با خود به همراه داشته باشد.
حتی اگر سلیقه همایون مطلقا پاپخوانی هم که باشد، گلهای به او وارد نیست، اما نمیتوان بهروی خود نیاورد که او دستکم میراثدار بخش مهمی از موسیقی آوازی ایرانی آنهم به عنوان بهترین و کاملترین شاگرد شجریان بزرگ است که اگر از زیرخواندن و تکنیکاش با اغماض بگذریم، دیگر چیزی از جنس طفیلی و خلف بودن را در سایر اسلوب و سلوک خوانندگی در او کمتر میبینیم، که چه خوش گفت شجریان پدر که آواز، تنها صدا نیست. از اینرو انتخاب شعر، مداقه در معانی واژهها و آنِ کلام و از همه مهمتر اصرار به زیرخوانیهای بیجهت که به قطع، توپ بخش مهمی از آن هم به زمین آهنگساز بازمیگردد را از جنس همان ارکانهایی بخوانیم که کمتر در کارهای اخیر همایون به گوش میرسد تا آهی به حسرت برآریم که «رفت آن سوار کولی»...
«محو تماشا» نیز یک قدم پیش از «میخواهم زنده بمانم» است. در آن قطعه بهواسطه کلام فریدون مشیری و همکاری پس از سالهای علی قمصری و همایون شجریان که آثار مشترک و دوستداشتنی چون «نقش خیال» و «آب، نان، آواز» را در توشه موسیقایی خود دارند، ما را امیدوار به اثری کرد تا آنچنانی ز ما آنچنانتر کند، اما افسوس که «محو تماشا» هم آنی نداشت تا به بهانهاش شوری دگر اندازیم.
اصرار به خواندن در نتهای بالا تا سرحد جیغ و جنون که احتمال به رخ کشیدن خواننده را هم با خود دارد، از دیگر نشانگانیست که همایون و البته علیرضا قربانی نیز چنان به آن دچار شدهاند که در هر قطعه مقادیری داد و فریاد هم باید بشنویم؛ تا جایی که گویی چه ایشان و چه آهنگسازانشان به سندروم صدا و نتهای بیقرار دچار شدهاند.
لینک کوتاه: asriran.com/003F5kمنبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۶۰۸۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم فتوشاپسازی از سلبریتیها
به گزارش «تابناک»، رضا صائمی در عصر ایران نوشت: طی چند روز گذشته که خبر بیماری ترانه علیدوستی در شبکههای اجتماعی به اصطلاح ترند و وایرال شده شاهد انتشار انواع و اَشکال عکسهایی بودهایم که از طریق فوتوفن فتوشاپ یا تمهیدات هوش مصنوعی، او را بر تخت بیمارستان نشان میدهد که هر بار یکی از بازیگران یا چهره های سرشناس در کنارش ایستاده است.
یکی از مهمترین عکسهایی که دستمایۀ این جعلهای فتوشاپی قرار گرفته است مربوط به بستری شدن «الناز شاکردوست» است که ظاهرا سر صحنه یکی از فیلمها مصدوم و به بیمارستان منتقل شده بود و برخی از بازیگران در آن زمان به عیادتش رفته بودند.
در یکی از این جعلهای فتوشاپی، سر ترانه علیدوستی را به جای الناز شاکردوست گذاشتهاند و سر حمید علیدوستی پدر ترانه را به جای مهران مدیری! جالب اینکه آنقدر این جعل ناشیانه است که حتی موهای مهران مدیری را بر صورت پدر ترانه علیدوستی ( که خود نیز به عنوان ستارۀ پیشین فوتبال شهرت و محبوبیت دارد) گذاشته بودند یا به این فکر نمیکردند حمید علیدوستی لباس زمستانی به تن دارد که با هوای بهاری اکنون همخوانی ندارد.
سمت چپ: واقعی: مهران مدیری و الناز شاکر دوست/ سمت راست: جعلی: حمید علیدوستی و دخترش ترانه
آنچه بر تاسف این سندرم فتوشاپسازی میافراید، استفاده برخی از صفحات سینمایی و خبری در اینستاگرام و تلگرام از همین عکسها و اخبار جعلی است که حتی به اخلاق حرفهای خود هم پایبند نیستند و بدون آزمودن صحت خبر به انتشار آن دست میزنند.
این حجم بالای تولید اخبار و تصاویر جعلی، صرفا برای جذب فالوئر بیشتر و منافع مالی و کاری برآمده از آن صورت گرفته و مصداقی از بی اخلاقی رسانهای است و یا بی اطلاعی و سادهانگاری.
البته زندگی سلبریتیها و کنجکاوی برای کشف رخدادهای آن، در همه جای دنیا وجود دارد اما جعل عکس و خبر برای جلب فالوئر و دنبالکننده بیشتر را نمیتوان ذیل فرهنگ هواداری قرار داد.
به نظر میرسد این سندروم ناشی از نوعی اختلال عاطفی در بخشی از جامعه ماست که نیازمند توجهاند. توجهی افراطی که برای جلب نظر دیگران به خود، به جعل خبر دست زده و با خبرسازیهای کذب، کمبود توجه خود را جبران و ارضا میکند. ظهور و گسترش هوش مصنوعی و کاربرد عمومی آن هم بر شدت این سندرم افزوده و شاهد جعل انواع و اقسام عکس و ویدئوهایی هستیم که اغلب با تصویری از سلبریتیها گره میخورد و به تولید محتواهای کاذب و جعلی میانجامد که صرفا به مثابه تمهیدات سودجویانه مورد استفاده قرار میگیرد.
واقعیت این است که پاپاراتزیها هم در جهان رسانهای، قواعد و قوانین خود را دارند و در دایره اخلاق حرفهای فعالیت میکنند. آنچه در شبکههای اجتماعی ما به واسطه فناوریهای نوین دیجیتالی صورت میگیرد نوعی دستکاری در واقعیت است و میتواند مصداق فریب افکار عمومی به مثابه جرم هم تعریف شود. این جعلسازیها نه نتها به اعتماد عمومی خدشه وارد میکند بلکه زیست فردی سلبریتیها را هم دچار مخاطراتی میسازد.
اگر بخواهیم این رخداد را در یک خوانش کلیتر جامعهشناسانه مورد تحلیل قرار دهیم باید آن را مصداقی از گفتمان ابتذال بدانیم که متاسفانه بر زیست-مجازی ما حاکم شده و سلامت روایت و سلامت روانی را تهدید می کند.
گاه برخی از این محتواهای ساختگی مصداق شوخی و کمدی است که صرفا برای خنده و سرگرمی تولید میشوند و همه کارکرد آن را میدانند مثل شوخی تصویری که چند سال پیش با عباس جدیدی در گرفتن عکس سلفی شده بود اما جعل عکسی که در ارتباط با خبر بیماری ترانه علیدوستی صورت گرفته نه شوخی کردن با خبر که شوخی گرفتن خبر و اطلاع رسانی بود و میتواند آسیبهای اجتماعی گزندهای در پی داشته باشد و اخلاق عمومی را در سراشیب سقوط قرار دهد. سوء استفاده از شهرت فقط توسط افراد مشهور صورت نمی گیرد بلکه گاهی با شهرت آنها صورت میگیرد و این هشداری است تا بفهمیم در جهان رسانهای امروز، رعایت اخلاق رسانهای ضرورت بیشتری دارد.